سلام به آباجیان(خواهران) و همچنین داداییان(برادران) خودم... بابا ترکیدم.. مگه میتونستم وارد سیستم بلاگ اسکای بشم ؟!! هرچی تقلا کردم نتونستم...اومدم از بالای در بپرم..مدیرش دید نزدیک بود بیرونم کنه... خلاصه در درجه آخر کارمون کشید به پاچه خواری و با هزار مهنت(منت) تونستیم دوباره برگردیم.. من نمیدونم چرا هر دفه غیبت میکنم تندی پرنده ها میان رو این لینکا خونه میزارن.. هی باید بیام بگم داداش توقف بیجا مانع کسب است.. مگه تو گوششون میره ؟ میگن الا بلا اینجا مال ماست..خلاصه منم با اردنگی انداختمشون بیرون... دوستان توجه کنید این سری مطلب نداشتم بندازم رو آنتن . ولی سریه بعد مطلبای توپ مینویسم.. برای همینم زیاد ور نمیزنم..بای... ( صابر از ته خیابون با فریاد: راستی یادتون نره بیاییدا !!!)
صابر
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1383 ساعت 02:13 ق.ظ
له بشی الهی صابر!! بابا چشمام بابا قوووری در آورد بسکه اومدم اینجا دیدم هنوور آواره ای و نیومدی.. هرچی میکشم ار دسته تو!! راستی نمیری یه وقتی؟؟؟ یه سر به ما هم بزن دیگه!! وبلاگ جدید رو میگم..بیا حالا میبینیش!!!
:):)
سلام . برو دیگه دوست ندارم . کجایی تو دغ مرگم کردی بچه ...
له بشی الهی صابر!! بابا چشمام بابا قوووری در آورد بسکه اومدم اینجا دیدم هنوور آواره ای و نیومدی.. هرچی میکشم ار دسته تو!! راستی نمیری یه وقتی؟؟؟ یه سر به ما هم بزن دیگه!! وبلاگ جدید رو میگم..بیا حالا میبینیش!!!
کجا بیایم از اون ته خیابون داد میزنی ؟؟؟
این که همش توپ تو توپ شد