سلام یه دوستان قدردان خودم..
.یک بار در مورد این موضوع، مطلبی نوشته بودم، ولی دیدم جا داره بازم درموردش صحبت کنیم.. میخوام درمورد چیزی صحبت کنم که بی تردید همتون درخونه و بیرون و محل کار باهاش سرو کار داشتید.. میخوام درمورد چیزی صحبت کنم که اگه نبود شاید ما اصلا نمیتونستیم زندگی کنیم. به نظر من مردم وقتی به یادش میفتن که بهش احتیاج دارن .. ولی بهترین چیزی هست که میشه ازش یاد کرد ودربعضی مواقع بدترین چیز.! شما با نوع های مختلف اون در خیابانها و مکانها سرو کار داشتید .. دیگه دلم طاقت نمیاره و میخوام اسم این مکان زیبا و دلنشینو بگم.. بله ، همونطور که درصحبتهای بالا اشاره شد این مکان اسمش " دستشویی " یا همون" توالت هست" که ما دراینجا بهش میگیم دستشویی!! به افتخارش یه کف نامرتب!! واقعا الان نمیتونم خودمو کنترل کنم و احساس میکنم بهش احتیاج دارم!!( جمعیت: هووووق بابا، اه اه) دوستان خودتون قضاوت کنید. آیا کسی تاحالا ازدستشویی اسمی برده ؟ آیا تاحالا دیدید یه سمینار به خاطردستشویی تشکیل بدن ؟ تاحالا شده شما توی بحث ها ازدستشویی نامی ببرید؟! بزارید بهتون بگم درچه زمانهایی عاشق توالت میشید و حتی نذر(نزر-نضر-نظر!) میکنید که اگه یه دستشویی پیدا کردید هرسال شربت بدید:
1) زمانی که تو اتوبوس نشستید ، واتوبوس انقدرشمارو تکون میده که حالتون بد میشه و دل پیچه شدیدی شمارو میگیره! اون موقع با خودتون میگید اگه بتونم خودمو نگه دارم وبه دستشویی برم ، فردا تو کلاس به همه شیرینی میدم!!
2) به همراه خانواده میرید شمال و توجاده چالوس سفرخوشی رو میگذرونید که یهو دلتون مالش میره ، یا دراثر خوردن یک لیوان آب مثانه پر شده و دست به آب میشید.. اون موقع میشه که بی خیال دریا و کلا سفر شمال میشید و آرزوی یک دست توالت میکنید.. اونم بدون شیلنگ و فقط یه آفتابه سوراخ با تعداد زیادی آدم پشت در!!..
3) با دوستان جدید خودتون توی خیابون دارید قدم میزنید ، گل میگید و گل میشنوید که دستگاههای مجاری و همونایی که خودتون میدونید شروع به پارازیت انداختن میکنن و گل گفتن های شمارو تبدیل به زهرمار میکنن!! شما هم بدون اینکه دوستان بفهمن دنبال توالت میگردید.. وقتی هم که گیرش نمیارید تمام مسوولین، رییس پارکها و شهردارو به باد فوحش میکشید که آخه نباید اینجا یه دستشویی احداث کنید ؟…..
و…. من خودم یه خاطره درهمین مورد واستون تعریف میکنم: یه روز با بروبچ قرار شد بریم درکه.. قرار گذاشتیم تا اونجایی که جا داره ولخرجی نکنیم و پولارو نگه داریم واسه اصل مطلب.. پس قرارشد با اتوبوس بریم که کرایش کمتربود.. آقا ازاونجایی که من حول حولکی آماده شدم و نشد عرض ادبی داشته باشم خدمت توالت ، از تو همون صف اتوبوس مارو لرز گرفت!! به بچه ها گفتم: بچه ها خونه نزدیکه ، بزارید من برم تیز برمیگردم.. بچه ها گفتن نخیر. این همه وایسادیم تو صف اونوقت اتوبوس میاد باید به خاطرتو وایسیم کنارو سوار نشیم! منم ازطرفی حقو دادم به اونا و ازطرفی هم….! خلاصه کنم براتون ، فریادایی میکشیدم تو اتوبوس که هنوز خودمم باورم نمیشه!! دوستام داشتن ازخنده جون میدادن ، ولی من اصلا تو حال خودم نبودم..وقتی رسیدیم میدون آزادی اونجا دستشویی بود ولی یارو 25 تومن میگرفت تا راه میداد..(اینجا واسه توالت رفتن هم پول میگیرن!!) ماهم وایسادیم پول خرد جور کردیم و بالاخره من راهی شدم.. طی چند باررفتن اومدن بالاخره 75 تومن خرج کردیم تا حالم خوب شد و به راه افتادیم!! کلام آخر اینکه من با خودم عهد کردم اگه یه روزی پولدار شدم 3 تا توالت بین شهری احداث کنم با تمام امکانات سونا ، جکوزی ، کافی شاپ و… !! شما هم قدرشو بدونید و بیشتر بهش فکر کنید… فعلا…..
حالا چی میشه ما خودمون اول میشیم ؟ هان ؟
ای ول با حال بود دمت گرمممممم
نمی شه که همیشه تو اول بشی واسه خودت!!قبول نیست!من رشته ام علوم سیاسیه با هوش!!در مورد موال هم بگم که لطفآ پولی نباشه!!
بابا بیخیال دیگه به دستشوئی گیر یمدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام دوست عزیز.درمورد حرفات باید بگم تکبیر.
راست میگی والا.
به منم سری بزنی خوشحالم میکنی.بای
باز این پسره رفت اول شد . بدبخت . عقده اول شدن داری ؟ صابر من یک شنبه صبح هاا و ۵ شنبه صبح ها به روز میکنم . باورت نمیشه برو ببین . ببخشید مطلب رو نخوندم آخه تو گلوم گیر کرده بود بیام اول اینو بگم . الان میرو ببینم چیچی نوشتی عزیزم
سلام . اومدم و خوندم . یعنی وقتی خوندم اومدم . اون مطلب پایینی رو کی نوشتی من نفهمیدم . میگم که حقت بود دستشویی پیدا نمیکردی اونوقت دیدنی میشدی . وایی حال میداد بهت میخندیدم . کیف میکردم ااااااا ( صابر : ای نمک نشناس اینه رسمش ؟ ) ولی راس میگی این مساله ایه که اصلا بهش توجه نمیشه و مضلوم واقع میشه . راستی اونجا منظورت از حول حولکی همون هول هولکی بود دیگه نه !!!!! ( فاریا دچار تردید میشود : بلاخره کدومش درسته ؟ ) :):):):)) آقا خلاصه خیلی مخلصیم .. دمت گرم ...
دمت گرم.
سلام
خیلس قشنگ می نویسی افرین
خیلی حال کردم.
موفق باشی
قربون ادم قدرشناس....قدر عافیت کسی داند که به مثانه ای پر گرفتار اید!!
صابر از شهریار چه خبر بهش بگو سالگرد وبلاگشه ها :دی خوب تو چطوری ؟ من خوبم
سلام.از اینکه به وبلاگم سر زدی ممنون.راجع به گرافیک کمک خواسته بودی به زودی همه چیزو دربارش مینویسم
فعلا بای
سلام:
بازم میگم خیلی با حالی خیلی بیشتر از خیلی
سلام صابر جان از اینکه به ما سر زدی ممنون.وبلاگت رو خوندم. راه خوبی رو پیش گرفتی برای استفاده از طنز....
موفق باشی و همیشه خندان....
یاحق
ای چه پسر دسته گلی... میخواد برای مردم دستشویی بزنه بنازم به این حس مردم دوستی . فقط حواست باشه که همیشه مسیر خودت رو از اون طرفا انتخاب کنی که اگه بازم به مشکل خوردی مجبور نشی دوباره دست به جیب بشی و سه تا دستشویی دیگه تو یه مسیر دیگه احداث کنی
به ماهم سری بزنید
سلام
من یه مشکلی در لینک گذاشتن دارم ولی حتما تا عید مگزارم لینک وبلاگ قشنگت را
لینک شما تو وبلاگه....
چقده خندیدم من:)) !
شدی مثل مجید که به فکر مرده شورا بود !
سلام داش صابر :
بدو بیا پیشم که اپدیت کردم و لینکت رو هم گذاشتم بدو بیا
سلام دوست خوب من ؛ جالب بود برایت آرزوی موفقیت می کنم و نوروز را به شما تبریک می گویم .
به به ، سلام و علیکم و رحمه الله ( صابر : خدا اموات شما رو هم بیامرزه ! ) و برکاته خدمت حاج صابر با معرفت ..... اوهههه ... چه کرده این صابر ... اول اینو تا یادم نرفته ( در مورد مطلب قبلی ! ) بگم که ایشالله خدا یه دخمل مثل همین محسا (!) خانوم نصیبت بکنه ... وای ... چی میشه !! دو تا خل و دیوونه بخورن به تور هم ! ( صابر : خیلی بی جنبه ای ، چرا فحش میدی ؟! ) بعدشم ... ببینم ؛ معلم کلاس اول دبستانت هنوز زنده است ؟! والله من که فکر میکنم از دست تو همون سالا تموم کرده ! آقای مثلاً با سواد مهسا رو اینجور می نویسن نه اونطوری که تو نوشتی ( افتاد الآن ؟! )
در مورد این مطلبت هم باور کن انقدر این مکان جالبه که هر چقدر هم در موردش همایش و کنفرانس و میزگرد و مستطیل و چهار گوش ( اینم که همون شد ! ) و لوزی و ... تشکیل بدن بازم کمه ... خیلی جای باحالیه ... هم برای گریه کردن خوبه ( برای وقتای دلتنگی و این صوبتا ، جون تو دل آدم وا میشه ) ... هم برای آواز خوندن ( همچین طنین میندازه ... آدم فکر میکنه الانست که براش از امریکا دعوت نامه بفرستن ! ) ... تازه برای شکوفا شدن استعداد هم خوبه ( میدونی چقدر از آدمهای بزرگ استعدادشون اونجا کشف شده ؟! ) ... خلاصه اینکه جای خیلی توپیه... ( صابر : هوووووووق ! ) وای چقدر حرف زدم ... دیدی منم با مرامم ؟! تلافیه این چند روز رو در آوردم ... بعدشم دیگه نبینم تهدید کنی ها ! ایشالله کیبرد خودتم خراب بشه (....) وای نه ، گناه داری ! من می دونم بی نتی یعنی چه ... تو این یه هفته همه جوره حسش کردم ...
سلامت باشی و موفق حاج صابر .... ببخشید که زیاد حرف زدم ... دیگه تکرار نمیشه ! تا بعد ...