سلامی چو بوی خوش چیپس با طعم پیتزا و هویج و خیار چنبر..!!
آدم نمیدونه چی بگه که..!!
صد گفته آقا شهریار انقدر پشت مردم غیبت نکن.. این بچه نرفت تو گوشش.. آخرشم آقا اومد تو وبلاگش مارو کرد نامردو بچه و هزار کوفت دیگه فردای آن روز ماشینش شد موچاله!!
من تسلیت میگم واقعا همچین اتفاقی برای ایشون افتاده ولی خب دیگه چی کار کنم دیگه تقصیر من نبوده که..تقصیر پشت ماشین شهریار بوده که جلوی اون یارو قرار گرفته بوده :دی.....فعلا اصلا حوصله ندارم چون خوابم میاد.... خدافظ.......................
تو این مدت انقدر" سلامی دوباره" دادم که روم نمیشه باز بگم " سلامی دوباره .. من برگشتم "!! ولی خب بازم سلامی دوباره!
همونجور که مطلع هستید و همینجور که اطلاع دارید بعد از مدتی غیبت , این آقا شهریار متاسفانه دوباره به جمع راستگوان و وفاداران و خوش قولان وراستگوان پیوست. و من که قصد داشتم دیگه ننویسم , با یه تیریپ زورگیری ایشون مواجه شدم و اگر دقت کنید مطلب قبلی اثر این زورگیریه! همچنان که مشاهده میکنید مطلب قبلی درقالب این وبلاگ نمیگنجه و اصلا نمیدونم کی نوشته!! چون زمانی که آقا شهریار داشتن منو زور میکردن 5 دقیقه هم زمان داده بودن که اگه سر 5دقیقه مطلبتو ننویسی فلانت میکنم!! منم حول کردمو نفهمیدم از وبلاگ کدوم بد بختی 6-7 خط کپی زدمو نتیجش اینه که میبینید!! حالام که میبینید دارم وبلاگ مینویسمو داستان سر هم میکنم چون بدفرم گیر داده وازطرفی هم کارم پیشش گیره(خدا ذلیلت کنه!)خلاصه دیگه بی حوصله شدمو حال ندارم تایپ کنم..بای بابا!!
سلام... این شعر رو داشته باشین تا بعد.. یه سری اطلاعات جدید هم از این آقا رضایی که چند روز پیش معرفیش کردم به دست آوردم.. بعدا براتون می گم.. این شعر هم از دوست خوبم آقای علی سعادت است... بخونین حال کنین..
بی پول همیشه وصله دارد بدنش
گاه بابا میزند توی سرش گاه ننش
بابا و ننه با کتکاشون یه طرف
بدبخت چه ها می کشد از دست زنش؟!!