:: داغه داغ ::

نوشته های من داغه داغه !!

:: داغه داغ ::

نوشته های من داغه داغه !!

> ۳ نقطه به شقیقه چی کار داره ؟؟!

... سلام به عزیزان خودم. بی مقدمه میرم سر اصل مطلب و اونم اینکه من نه تنها از هیچ کس بدم نمیاد ؛ بلکه با همتون حال می کنم و این تیکه آخر که تو مطلب قبل نوشته بودم ( دیگه از بعضیا اصلا خوشم نمیاد) این مال یکی از بچه ها هست به اسم > ممد اوکی !! < که هر وقت با این پسر شوخی می کنی شروع می کنه به غر غر کردن و آخر سرم داد میزنه میگه دیگه از بعضیا اصلا خوشم نمیاد  خلاصه اینم از جریانات ما  اینو نوشتم تا ببینم اون چیزی که دلم میخوادو میتونم از تو نظرخواهی پیدا کنم ؛ که دیدم نه بابا ملت یه ور دیگه میزنن!!
(ملت : صابر خیلی با مزه ای ؛ هر هر هر !)(صابر: خودم میدونم) ما رفتیم...بایزز!!


.......................................................................................

راستی یه رفیق دارم که تو این سایتای درآمد زا عضو هست ؛ هر کی میخواد زیر مجموعش بشه و پول در بیاره روی این لینکا کلیک کنه:

http://1000cents-1000dollars.com/pages/index.php?refid=mahmood
http://www.500cents-500dollars.net/pages/index.php?refid=mahmood
http://www.riches-mails.com/pages/index.php?refid=mahmood
 http://www.no-minimum.com/index.php?r=36099
http://www.myfreeshares.com/index.php?ref=mahmood

فعلا.....

...؟؟؟...

........

محکوم یک تولدیم انگار به بیراهه زدیم

 یه عمری بی تفاوتیم یه لحظه خوبیم و بدیم

همیشه تلخ حقایقه این بازی دقایقه

برای کشتن زمان ثانیه در مسابقــــــه

تقدیر پاره پاره این رسم روزگاره

عمری اسیر خزون و چند لحظه ای بهاره

زنگی یک خیاله در ذهن من سواله

تو پنجه های تقدیر افسوس شدیم مچاله

اگر در اشتباهیم همه غرق گناهیم

مسافریم و در سفری کوتاهیم.....

همه در یک زندانیم زندانی زمانیم

حلقه ای از یه زنجیر سلسله انسانیم
........
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
>> دیگه از بعضیا اصلا خوشم نمیاد<<

تاکسی... اتوبوس...هووووق...!!

..... سه شنبه امتحان آتورینگو دادیم و خوشبختانه با تمام کارای عملی و کوفت و زهرمار از 100 شدم 97 !!

ثبت نام کردمو ازشانس گندمون گفتن کلاستون(Networking چهارشنبه رفتم ترم بعدی(

فردا یعنی امروز شروع میشه... ساعت 1 سوار ماشینای آزادی شدم.

چشمتون روز بد نبینه راننده تاکسیه با پیکان مدل 70 انقدر سرعت داشت که فکر کنم

چرخای ماشین یه 10 -20 سانتی با زمین فاصله داشت!! خلاصه تو عمرم درعرض 15

دقیقه نرسیده بودم آزادی و نخواهم رسید!! ... سوار ماشینای

ولیعصر که شدم میتونم بگم تلافی زود رسیدنم دراومد!! چون نزدیکه 20- 25 دقیقه شد که به خاطر 2 نفر علاف شده بودیم. رفته بودم جلو نشسته بودم و هرکاری کردم که بغل شیشه بشینم نشد و آخر سر مجبور شدم برم بچسبم به راننده.. وایــــــــــــــــــی یارو راننده انقدر دهنش بو میداد که به آدم حس افسردگی دست میداد. گفتم این جوری نمیشه. خودمو ول دادم طرف بغل دستیم.

سرمم تا اونجایی که جا داشت بردم طرف سرش.خوشبختانه بهتر شد. تاخوده ولیعصر همین جوری موندم.رفتم اون سمت میدون که ماشینای ونک وایمیستن. سوار شدم و خوشبختانه بدون هیچ مشکلی رسیدم کلاس.تو کلاس حسابی خوابیدم. فقط یه جا دیدم داره درمورد شبکه های" باس توپولوژی " توضیح میده تا به خودم اومدم دیدم داره به من میگه شما بگو ببینم حالا چرا به اینا میگن باس؟ منم یه نیگا به تخته کردم دیدم چند تا کامپیوتر کشیده و با یه خط همرو به هم وصل کرده. سریع گفتم چون عین اتوبوس تو یه خط فعالن!! ملت نامردی نکردنو حسابی خندیدن. دختره بغل دستم داشت عین هویج میخندید. منم کم نیاوردم و یه " مرض " تحویلش دادم! بدبخت شد عین پیلاشکی!

کلاس ساعت 5 تموم شد. ازسرمطهری سوار اتوبوس شدم. نزدیک میدون ولیعصر یارو یه ترمز زدو منم عین هونگ ولو شدم رو پیرمرده.... آخرش میدونید چی کار کردم ؟؟؟؟ از میدون تا در خونه یه دربست گرفتم و گفتم هر چقدر بگی میدم... واااااااای چه حالی داد.. شما اگه بدونید چه حالی داد... تو عمرم این جوری حال نکرده بودم. واسه خودم صفایی میکردمااااا.. خلاصه از این به بعد با خودم قرار گذاشتم تیریپ دربستی حال کنم... آخ آخ چقدر زیاد شد.. دیگه بـــــــــــای...